چقدر دلم برا یه مسافرته شبانه تنگ شده، مخصوصا که تو یه جاده خلوت، یا دیر وقت باشه، که ماشینا کمتر میرن و میان، که وقتی از روبه رو به ماشینی نزدیک میشیم با چراغامون با هم صحبت میکنیم، یه نور بالا، یه نور پایین، تا اینکه به هم میرسیم و مثل دو تا گلوله نور از هم رد میشیم، یا وقتی که از یه اتوبوس یا کامیون سبقت میگیری، میفتی جلوش، اونوقت راننده مشتیش چراغاش رو خاموش میکنه، تا نورش نزنه تو آینت، میزاره حسابی از تاریکی لذت ببری، با نوره چراغایه تو راهش رو ادامه میده و فقط وقتی چراغاش رو روشن میکنه که تو حسابی ازش دور شدی
Tuesday, October 24, 2006
چقدر دلم برا یه مسافرته شبانه تنگ شده، مخصوصا که تو یه جاده خلوت، یا دیر وقت باشه، که ماشینا کمتر میرن و میان، که وقتی از روبه رو به ماشینی نزدیک میشیم با چراغامون با هم صحبت میکنیم، یه نور بالا، یه نور پایین، تا اینکه به هم میرسیم و مثل دو تا گلوله نور از هم رد میشیم، یا وقتی که از یه اتوبوس یا کامیون سبقت میگیری، میفتی جلوش، اونوقت راننده مشتیش چراغاش رو خاموش میکنه، تا نورش نزنه تو آینت، میزاره حسابی از تاریکی لذت ببری، با نوره چراغایه تو راهش رو ادامه میده و فقط وقتی چراغاش رو روشن میکنه که تو حسابی ازش دور شدی
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment