Monday, November 27, 2006


برش ، نمایه داخلی

کیوی ، یه گلوله پشمالویه قهوه ای رنگ که دیدن و لمسش آدم رو یاده موش میندازه، ولی یه برش از همین کیوی، یه معجزس، چه از نظر رنگه سبزه اغواگرش، و چه از نظر نظم و زیبایی که هسته هایه سیاه در زمینه سبز ایجاد میکنن، سنگ های گرانیتی هم بدون برش دادن چیزی از زیبایی نشون نمیدن، مثال دیگه برش تنه درخته، حتی یخ وقتی برش میخوره زیبا میشه و مفهوم پیدا میکنه، کاغذ رنگی های برش خورده، موهایه برش خورده، دامن هایه برش خورده، دامنه های برش خورده دشت ها و کوه ها و دره ها، و و و و

برش یه کیک هم زیباست، هم همون مزه رو میده و هم فرصت سهیم کردن دیگران رو در لذت خوردن کیک میده، تو تولد ها یا تو عروسی ها، هر چه قدر هم که کیک کوچیک باشه، و هر چقدر هم که دوستان و مهمونا زیاد باشن، باز هم میشه کیک رو خیلی نازک برش داد تا بهمه برسه

این روزا برش میگیرن حتی بدون نیاز به لمس کردن، نمونش دستگاه هایی که تو فرودگاه چمدون ها رو از توش رد میکنن، یا دستگاه هایه ام. آر. آی. که هزار جور برش از داخل بدن رو برای مقاصد پزشکی نشون میده

Sunday, November 26, 2006

اگر قفلی هست که بالاخره باید باز بشه، که اصولا قفل ها برا اون ساخته شدن که باز بشن، ولی هنوز باز نشده یا کلیدش هنوز پیدا نشده یا صاحبش فکر کرده که هنوز کلید مناسب براش پیدا نشده و برا همین هیچ کلیدی رو بهش امتحان نکرده، اونوقت باید مراقب بود، اصولا بهتره که قفل ها با کلید اشتباهی هم که شده هرازگاهی امتحان بشن، تا اینکه کلا به حال خودشون رها بشن، آخه قفل ها اگر به حال خودشون رها بشن زنگ میزنن و دیگه هیچ وقت، حتی با کلید خودشون هم باز نمیشن

Friday, November 24, 2006


بعضی وقتها خوبه که آدم همینطوری بدون برنامه پاشه راه بیافته، طوری بره که انگار نرفته، نه که نرفته باشه، نه، یعنی جوری بره که انگار جایه دوری نرفته، که هرکی ندونه فکر کنه که همین دوروبره، چیزایی که معمولا با خودش بر میداره، بر نداره، مثل کیف، مثل کوله، مثل چمدون، و بعد بره، مهم هم نیست که با چی بره، اول پیاده بره، اگر اتوبوس دید با اتوبوس بره، اگر ته خطه اتوبوس به مترو رسید خوب با مترو هم بره، اگر مترو هم به آخر رسید اونوقت ببینه که چطور میشه بازم رفت، میتونه کناره جاده وایسه و ببینه کسی سوارش میکنه یا نه، یا اینکه بره تو یه ترمینال و یه بلیط برا یه جایی که تا حالا اسمشم نشنیده بگیره و بره اونجا، اونوقت، وقتی که فکر کرد که واقعا به ناکجاآباد رسیده، یا وقتی که فکر کرده که دیگه نباید بره، اونوقت برگرده، اگر برگشت، اونوقت یه خاطره برای خودش درست کرده، و اگر بر نگشت، یه خاطره از خودش درست کرده

Wednesday, November 22, 2006


چرا اونهایی که باید بیان نمیان و چرا اونهایی که باید برن نمیرن؟ چرا اونهایی که باید بچه دار بشن نمیشن و اونهایه دیگه مرتب بچه میارن؟ چرا کتابهایی که باید خونده بشن چاپ نمیشن و کتاب هایی که چندان نوشتنی نیستن چاپ میشن؟ چرا اونهایی که دوسشون داریم براشون بی ارزشیم و اونهایی که دوسمون دارن برامون بی ارزش ؟ چرا چیزهایی که برامون خوبن بد مزن و اونهایی که برامون سم ن خوشمزه؟ چرا دیگه برف رو به اندازه بچه گیها دوست نداریم و بچه گیمون مثل برف آب شده؟ چرا به کسی دوستت دارم گفتن سخت شده و ابراز تنفر راحت؟ چرا ساعاتی که ورزش میکنیم کمتر میشن و ساعاتی که به ورزش کردن فکر میکنیم بیشتر؟
من که انکار نکردم! میدونم که اونقدر زیبایی که چه تحسینت بکنم یا نه فرقی نمیکنه، که اونقدرتحسین کنندهء از من بهتر داری که اگر به دریا بریزیشون دریا پر میشه و میدونم اونقدر قوی و مستقلی که به کمکه هیچ کس نیازی نداری، اگر هم گاهی مضطرب به نظر میرسی اونهم کلکه خودته که تا درجه آخره مجذوب کنندگی بتازی، تو که اگر در شب ببینمت شب رو به روز تبدیل میکنی و اگر در روز ببینمت ساعت رو از حرکت میندازی

Tuesday, November 21, 2006


فرضیه اول : هر تخم مرغ نقاط قوت و نقاط ضعف داره
فرضیه دوم : هر آدم نقاط قوت و نقاط ضعف داره
فرضیه سوم : تخم مرغ ها به همین دلیل به هم ضربه نمیزنن
فرضیه چهارم: آدم ها به همین دلیل به هم ضربه میزنن
فرضیه پنجم: نتیجه ضربه میتونه شکستن باشه
فرضیه اصلی : نمیشه همیشه مطمئن بود که میشکنی یا شکسته میشی

روش مطالعه : نیمرو
مواد لازم: تخم مرغ به تعداد زیاد
شرح آزمایش: قبل از شروع آزمایش توصیه میکنم که ماهیتابه با گنجایش بالا انتخاب کنید چون ممکنه آزمایش بیشتر از انتظارتون طول بکشه و معنیش تخم مرغ بیشتره، سپس دو تخم مرغ رو بردارید و اونها رو طوری نگه دارید که از طرف شکمشون قابل دسترس باشن، خوب حالا احتمال بدید که راستیه میشکنه یا چپیه و اونها رو به هم بکوبید، به همین راحتی، آیا پیشبینی شما درست بود؟ اگر اینطور بود میتونید آزمایش رو همین جا ختم کنید، ولی آیا مطمئنید که میتونید آزمایش رو با همین نتیجه برایه دو تا تخم مرغ دیگه تکرار کنید و باز هم نتیجه طبق پیش بینی شما باشه؟ پس امتحان کنید! تکرار کنید تا مطمئن بشید، توصیه میکنم یه تخم مرغ رو ثابت نگه دارید و دومی رو به اون بکوبید تا همیشه نیروی یکسانی به کار برده باشید، میتونید تخم مرغی رو که سالم میمونه با تخم مرغ جدیدی به هم بکوبید و ببینید که میتونه تا چند تا تخم مرغ رو بشکنه و شکسته نشه، توجه: تخم مرغ ها باید حتما متعلق به یه شانه یا جعبه یکسان باشند، میتونید تخم مرغ ها رو از سر به شکم، از شکم به سر، از شکم به ته، از ته به شکم، و هر حالت قابل تصور و غیر قابل تصوره دیگه ای به هم بکوبید، مهم اینه که اونا رو به هم بکوبید و نگرانه چیزه دیگه ای نباشید

نتایج: اول) در قابل پیشبینی ترین حالت اگر تخم مرغی رو از سره تیزش به شکمه تخم مرغ دیگه ای بزنید احتمال شکستن تخم مرغ دوم بیشتره ولی بعد از چند تخم مرغ، خودش هم بالاخره میشکنه، در سایر حالات عملا احتمال شکستن پنجاه پنجاه برآورد شد. دوم) انجام ازمایش در مورد آدم خطرناک بوده و توصیه نمیشود. سوم) آدم هایی که به دیگران ضربه میزنن ریسک خیلی بزرگی میکنن چون احتمال شکستن برای هر دو طرف وجود داره

Sunday, November 19, 2006


همیشه این نیست که جریان رو پیدا کنی و بگی آهان دنبالش میرم، حداقل اگر دنبال سرچشمه باشی این نیست


از همون اول اومده بود که ثابت کنه میشه انتخاب کرد، میشه نپسندید و میشه بهترش رو پیدا کرد، از همون وقتی که یکی دو ماهش بیشتر نبود، وقتی که مامانش خواست شیرخشک به خوردش بده و اون خوشش نیومد، دست خودش نبود، شیر خشک هم بد مزه بود و هم بد بو، دهنش بوی بد میگرفت، پس تصمیم گرفت که نخوره، و هر کاری که کردن نخورد، بالاخره درست در لحظه ای که از گشنگی و گریه چاره ای جز خوردن نداشت، معجزه ای شد و گفتن که شیره گاو بهش بدن که شاید بخوره، و بدک نبود و خورد، و اینطور بود که اولین مبارزه رو برد