Thursday, June 22, 2006

داشت ناهارش رو میخورد و تو اینترنت هم چرخ میزد، غذاش خوش منظره و اشتها آور به نظر میرسید، ازش پرسیدم دستپخت خودته؟

گفت: شوخی میکنی؟ من نیمرو هم بلد نیستم درست کنم! اینم که میبینی از فلافل خریدم

اومدم چیزی بگم ولی گفتم بزار غذاش رو بخوره

گفت: هفت سال آمریکا بودم، هم کار میکردم هم درس میخوندم، خوب راستش بیشترش کار میکردم برا همینم درسم هفت سال طول کشید، اونجا تو یه رستوران کار میکردم، گارسون بودم، هر وقت که میخواستم غذا بود، مجانیم بود، همونجا تنبلم کرد، قبلشم که خونه بودمو خدا تنه مادرم رو سلامت نگه داره

زدم رو شونشو گفتم حتما با این اوصاف حسابی چاق و چله شده بودی؟ لقمشو به زور داد پایین

گفت: نه، غذاش برکت نداشت، آخه میدونی اونجا چاره ای نبود، هر چی که بود میخوردم ، میفهمی که؟ هر چی! برا همین همش گشنمه، ولی هنوزم بلد نیستم یه نیمرو درست کنم

گفتم سخت نگیر! در حال سرتکون دادن تند تند لقمه ها رو قورت میداد انگار که هفت سال گرسنگی رو میخواست تلافی کنه

3 comments:

Anonymous said...

سلام. دلم غذا خواست. گشنم شد

Ali said...

سلام، از اینکه نوشته هام اشتها آورن خوشحالم، در حقیقت مثل اینه که کسی از آشپزیم تعریف کنه! چون من بر خلاف اون رفیقم آشپز خوبیم، ولی چون اشتها ندارم آشپزی نمیکنم، به هر حال لطف کردی سری به ما زدی

Anonymous said...

Super color scheme, I like it! Keep up the good work. Thanks for sharing this wonderful site with us.
»