2
و من فرمانروایی داشتم و میپنداشتم بی او زندگی نتوانم کرد، و او با گفتن کلمه جادوییه "نه" نیاز ها و واقعیات زندگی ام را به رویا تبدیل میکرد، و من غرق رویا شدم، روزی دریافتم که فرمانروا سالهاست که رفته و من با رویا هایم زندگی میکرده ام
و من فرمانروایی داشتم و میپنداشتم بی او زندگی نتوانم کرد، و او با گفتن کلمه جادوییه "نه" نیاز ها و واقعیات زندگی ام را به رویا تبدیل میکرد، و من غرق رویا شدم، روزی دریافتم که فرمانروا سالهاست که رفته و من با رویا هایم زندگی میکرده ام
No comments:
Post a Comment